دوباره رفته اي سفر نگاه من به راه تو
دل خراب و عاشقم هلاك يك نگاه تو
كجايي اي مسافرم در اين غروب بي كسي؟
دلم رضا نمي شود به غير در پناه تو
دوباره در كنار من تو مات ديگري شدي
كجا شكايتي كنم؟از اين دل سياه تو
اگرچه سالها مرا فريب عشق داده اي
ولي نمي شوم شبي رفيق نيمه راه تو
به التماس چشم من بيا دوباره سر بزن
كه شايد از روي ادب بگذرم از گناه تو
هميشه در نبود تو شبم سحر نمي شود
خدا نظاره كن مرا اميد من پگاه تو