دگر نگاه چشم تو نگاه عاشقانه نيست
چه حرف ها كه مي زني لطيف و صادقانه نيست
تو اين همه گذشته و چرا به من نگفته اي
كه شوق عهد دوستي وصال جاودانه نيست
شبي به حرف ساده اي مرا جواب مي كني
دلت براي ترك من منتظر بهانه نيست
تو مدتي است رفته اي دوباره باز بي خبر
بدون تو ترانه ها قشنگ و شاعرانه نيست
من از عبور عاطفه در تو عذاب مي كشم
شكستن دل كسي بازي كودكانه نيست
تو سوختي مرا ولي فقط سكوت مي كنم
جدايي از سوخته دل كه رسم اين زمانه نيست